زن گرفتن با قوانین قابوس نامه
می دانستید امیر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وُشمگیر ابن زیار که حفظ کردن اسمش پیش از امتحان تاریخ ادبیات، مکافاتی بود برای خودش، مردی بوده مثل خیلی از مردهای معمولی کوچه و خیابان و حتی کوته نظرتر؟ فقط یک باب از کتاب معروف او را بخوانید تا بدانید اوشان چه عقاید فناتیک، نژاد پرستانه و ضد زنی داشته!
البته در قسمت هایی از مطلب، حرف های خوب هم زده، مثلا این که برای زن ها غیرتی نشوید و فکر نکنید آن ها مثل خودتان دل در گروی هرکسی می نهند (درواقع گفته بروید خودتان را درست کنید وگرنه با غیرت به خرج دادن بدتر طرفتان را از دست می دهید) یا در بخش دیگری به مردها توصیه کرده زن کم سن و سال نگیرید، «رسیده و تمام و عاقله اش بهتر است»، اما این دلیل نمی شود آنی دالتون باقی مطلب را نادیده بگیرد.
یک قسمتش هم کلا کرکر خنده است، شرم حضور مانع است که بگویم کدام قسمت. خودتان پیدا کنید.
«قابوس نامه- باب بیست و ششم
اندر آیین زن خواستن
و چون زن خواستي اي پسر حرمت خود را نيكو دار. اگر چند چيز(1) عزيزست از زن و فرزند خود دريغ مدار اما از زن بصلاح و [فرزند] ِ فرمانبردار و مهربان و اين كار تست كه بدست تست، چنان که من در بیتی گویم: فرزند چو پروری و زن چون داری
اما چون زن كني طلب [مال] زن مكن و طلب غايت نيكويي زن مكن كه به نيكويي معشوقه گيرند.
زن پاك روي و پاك دين بايد و كدبانو و شوي دوست و پارسا و شرمناك و كوتاه دست و كوتاه زبان و چيز نگاه دارنده بايد كه باشد تا نيك بود كه گفته اند كه:«زن نيك عافيت زندگاني بود.»
اگرچه زن مهربان و خوب روي و پسنديده تو باشد تو يك باره خويشتن را در دست او منه و زير فرمان او مباش كه اسكندر را گفتند كه:«چرا دختر دارا را به زني نكني كه بس خوبست؟» گفت:«سخت زشت باشد كه چون ما بر مردان جهان غالب شديم زني بر ما غالب شود.»
اما زن محتشم تر از خويشتن مخواه، و تا دوشيزه يابي، شوي كرده مخواه، تا در دل او جز مهر تو مهر كسي ديگر نباشد و پندارد كه همه مردان يك گونه باشند، طمع مردي ديگرش نباشد. و از دست زن باددست(2) و زفان دار(3) و ناكدبانو بگريز كه گفته اند كه: «كدخداي رود بايد [و كدبانو بند اما نه](4) چنان كه چيز تو را در دست گيرد و نگذارد كه تو بر چيز خويش مالك باشي كه آنگه تو زن او باشي نه او زن تو.
و زن از خاندان بصلاح بايد خواست و نبايد كه دختركي بود كه زن از بهر كدبانويي بايد خواست نه از بهر طبع، كه از بهر شهوت از بازار كنيزكي توان خريد كه چندين رنج و خرج نباشد.
بايد كه زني رسيده و تمام و عاقله باشد، كدبانويي و كدخدايي مادر و پدر ديده باشد، تا چنين زني يابي درخواستن او هيچ تقصير مكن و جهد كن تا وي را بخواهي.
و دیگر بکوش تا به هیچ وجهی او را غیرت ننمایی و اگر رشک خواهی نمود خود نخواهی بهتر بود که زن را رشک نمودن بِسِتم ناپارسایی آموختن بود. و بدان که زنان به غیرت بسیار مردان را هلاک کنند و نیز تن خویش را فراز کمتر کسی دهند(5) از رشک و حمیت و باک ندارند. اما چون زن را رشک ننمایی و با وی دو کیسه نباشی بدانچه خدای تعالی تو را داده بود وی را نیکو داری، از مادر و پدر و فرزند تو بر تو مشفق تر بود، خویشتن را از وی دوست تر کس مدار. واگر غیرتش نمایی از هزاران دشمن دشمن تر شود بر تو و از دشمن بیگانه حذر توان کرد و از وی نتوان کرد.
و هیچ خادم را در خانه زنان راه مده و اگرچه سیاه و ساده باشد مگر سیاهی زشت و پیر و ممسوخ بود. و شرط غيرت نگاه دار و مرد بي غيرت را بمرد مدار كه هر كه را غيرت نباشد وي را دين نباشد. و اگر خداي تعالي تو را فرزندي دهد انديشه كن به پروردن فرزند خويش.»
(1)- مال، دارایی
(2)- اسراف کننده، دست به باد
(3)- زبان دار، زبان دراز
(4)- مرد باید مثل رود بخشنده و سودرسان باشد و زن مانند بندی مانع طغیان او
(5)- زن به کمتر کسی تسلیم میشود