پدرم دندان‌های مصنوعی‎اش را درآورده بود، خواهرزاده‌ام با ناراحتی آمد به او گفت دهانت را باز کن ببینم... بعد نگاهی انداخت و گفت حالا باز خوب است که زبان داری!